دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش سی و هشتم اصطلاحات و ضرب المثلها

To be a ball of fire: آتشپاره
Fly off the handle: آتشی شدن , جوشی شدن, از لج به کسی پریدن
A passionate person,To be hot-tempered: آتشی مزاج بودن
Then what / So what: آخرش چی؟
To play one’s last …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش سی و هفتم اصطلاحات و ضرب المثلها

She’s no body’s fool/given the opportunity/chance: آب گیرش نمی آید وگرنه شناگر قابلی است
One’s family line: آبا و اجداد کسی
Lose one’s face: آبرو را از دست دادن
A wounded reputation is seldom cured: آبروی رفته دیگه بر نمی …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش سی و ششم اصطلاحات و ضرب المثلها

It will pass off without one single incident: آب از آب تکان نخواهد خورد.
To give someone a flat refusal/denial: آب پاکی روی دست کسی ریختن
The nearer to church, the farther from God: آب در کوزه و ما تشنه …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش سی و چهارم اصطلاحات و ضرب المثل ها

In The doldrums در لاک خود، پکر و دمق
In a bored Or depressed State کسل و افسرده
Mary has been in doldrums since her best friend moved away.
ماری از زمانیکه بهترین دوستش نقل مکان کرده است بسیار پکر …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش سی و سوم اصطلاحات و ضرب المثل ها

give somebody the ax: to fire somebody.
کسی را اخراج کردن.
Peter was not happy with sell and decided to take Bob the ax.
پیتر از میزان فروش خشنود نبود و تصمیم گرفت باب را اخراج کند.
break the news: …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش سی و دوم اصطلاحات و ضرب المثل ها

To get down off a high horse از خر شیطان پایین آمدن، دست از لجبازی برداشتن
To act like an ordinary person مثل شخص معمولی رفتار کردن
When Susan discovered that the young man who was trying to make conversation …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش سی و یکم اصطلاحات و ضرب المثل ها

The distaff side ضعیفه ها
Women زنان
(distaff was a staff used in spinning)(فرموک در ریسندگی، دیرکی است که برای نخ ریسی استفاده می شود)
The men had brandy on the porch, while the distaff side gathered to gossip in …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش سی ام اصطلاحات و ضرب المثل ها

Plea bargain مصالحه کردن
To agree to plead guilty to a lesser charge so as to avoid trial for a more serious.
اقرار به جرم کمتر به منظور اجتناب از محاکمه بخاطر خطایی جدی تر
The defendant finally took his …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش بیست و نهم اصطلاحات و ضرب المثل ها

Two strings to one’s bow دو تیر در ترکش داشتن، دو یا چند هنره بودن
Two means of achieving one’s aim دو وسیله برای رسیدن به یک هدف
The salesman had two strings to his bow-if a phone call didn’t …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی

بخش بیست و هشتم اصطلاحات و ضرب المثل ها

Left holding the bag در هچل افتادن، کاسه را سر کسی شکستن
To be left to suffer the blame تنها گذاشتن با همه ی سرزنش ها
The profligate businessman left his distraught partner holding the bag.
تاجر ولخرج، شریک پریشان …