درود بر عاشقان و همراهان همیشگی زبان بیاموز،
امروز با یکی دیگه از سری داستانهای موجود در کتاب ۴۰۰۰ واژه (۴۰۰۰ essential words) و ترجمه فارسی اون در خدمت شما بزرگواران هستیم.
The Best Prince
King Minos was very sick. His condition was getting worse. He had three sons. He loved them all. He had to announce who would become king.
Two of the princes stood waiting outside the king’s room. Theseus was the oldest and strongest. He thought his father would make him king. Pelias, the second son, thought differently. He was an expert with weapons. He thought the king would choose him.
“When I’m king,” Theseus told Pelias, “I’ll let you contribute to the defense of our country. You can lead the army.”
Pelias became angry. “Father knows I’m famous for my sword skills. He’ll make me king.”
“You?” Theseus yelled. “He won’t choose you!”
“The kingdom is mine!” Pelias claimed. “Father will give it to me-or I’ll use force to take it!”
Theseus made a sudden move to take out his sword. Then Pelias did the same.
“Beating me will be a challenge,” Theseus said. “Fight me now. The winner gets the kingdom!”
Pelias agreed.
King Minos could hear his sons fighting. The youngest son, Jason, stood beside him. He sensed his father’s sadness. The king laid his hand flat on Jason’s arm.
“Your brothers fight too much,” the king told him. “I must protect my kingdom from all harm. They’ll divide it between them. The people won’t know what to do. There’ll be war. I can’t allow either of them to be king. Therefore, I’m making you king. Your kindness has always made you special. It’s the difference between you and your brothers. You can bring peace. They can’t.”
Then the king died. Theseus and Pelias heard that their youngest brother was king. They were surprised. They realized that their fighting was wrong. It had kept them from saying goodbye to their father. They agreed to have Jason as their king. He was the best choice.
Please Login or Register to see the link.
بهترین شاهزاده
پادشاه مینوس بسیار بیمار بود. شرایطش داشت بدتر و بدتر میشد. سه پسر داشت. همه آنها را دوست داشت. او باید اعلام میکرد چه کسی شاه خواهد شد.
دو تا از شاهزاده ها بیرون اتاق پادشاه منتظر ایستادند. تیسیوس بزرگترین و قویترین آنها بود. او فکر میکرد پدرش او را پادشاه خواهد کرد. پیلیاس، پسر دوم، طور دیگری فکر میکرد. او در سلاح های جنگی متخصص بود. فکر میکرد پادشاه او را انتخاب خواهد کرد.
تیسوس به پیلیاس گفت: وقتی پادشاه شوم، به تو اجازه خواهم داد تا برای دفاع از کشورمان همکاری کنی. میتوانی ارتش را هدایت کنی.
پیلیاس عصبانی شد. پدر میداند من به خاطر مهارت شمشیرزنیام معروف هستم. او مرا پادشاه خواهد کرد.
تیسیوس فریاد کشید: تو؟ او تو را انتخاب نخواهد کرد.
پیلیاس مدعی شد: پادشاهی متعلق به من است! پدر آن را به من خواهد داد – وگرنه برای گرفتنش به زور متوسل میشوم.
تیسیوس با یک حرکت ناگهانی از جایش برخاست تا شمشیرش را بیرون بکشد. سپس پیلیاس هم همان کار را انجام داد.
تیسیوس گفت: شکست دادن من یک چالش خواهد بود. همین حالا با من بجنگ. برنده، پادشاهی را به دست خواهد گرفت.
پیلیاس موافقت کرد.
پادشاه مینوس میتوانست صدای جنگیدن پسرهایش را بشنود. کوچکترین پسر، جیسون، کنارش ایستاد. او ناراحتی پدر را احساس کرد. پادشاه دستش را روی بازوی جیسون گذاشت.
پادشاه به او گفت: برادرانت بیش از اندازه میجنگند. من باید قلمرو خودم را از هر آسیب و گزندی حفظ کنم. آنها آن را بین خودشان تقسیم خواهند کرد. مردم نخواهند دانست چه کاری انجام بدهند. جنگ برپا خواهد شد. نمیتوانم اجازه بدهم هیچ کدام از آنها پادشاه شود. بنابراین تو را پادشاه خواهم کرد. مهربانی تو همیشه تو را ویژه و خاص کرده است. این تفاوت بین تو و برادرانت است. تو میتوانی صلح را به ارمغان بیاوری. آنها نمیتوانند.
سپس پادشاه مُرد. تیسیوس و پیلیاس شنیدند برادر کوچکترشان پادشاه شده است. آنها متوجه شدند جنگیدنشان اشتباه بوده است. این جنگ مانع خداحافظی کردن آنها با پدرشان شد. آنها موافقت کردند تا جیسون را به عنوان پادشاهشان داشته باشند. او بهترین انتخاب بود.
لغات مشکل
allow: اجازه دادن، مجوز صادر کردن
announce: اعلام کردن، بیان کردن
beside: در کنار، کنار
challenge: چالش، مبارزه
claim: ادعا کردن، مدعی شدن
condition: شرایط، شرط
contribute: همکاری کردن، کمک کردن، توزیع کردن، خدمات رسانی نمودن
difference: تفاوت
divide: تقسیم کردن
expert: متخصص، کارشناس
famous: مشهور، معروف
force: زور، اجبار، نیرو، به زور گرفتن، مجبور کردن یا شدن
harm: ضرر، گزند
lay: دراز کردن، دراز کشیدن، ولو کردن یا شدن
peace: صلح، آرامش
prince: شاهزاده
protect: ایمن کردن، حفظ کردن
sense: حس کردن
sudden: ناگهان
therefore: بنابراین
2 دیدگاه دربارهٔ «داستان بهترین شاهزاده (The Best Prince) به همراه ترجمه فارسی و فایل صوتی»
سلام ممنون بابت داستان لینک فایل صوتی مال داستان دیگه ای هست انگار. ممنون
سلام حمیدرضای عزیز،
من هم متقابلاً از حضور شما تشکر میکنم. با عرض شرمندگی، فایل اصلاح شد و شما از این به بعد فایل مربوط به داستان رو میتونید دانلود کنید.
از اشکال پیش اومده از همه شما مخاطبین عزیز عذرخواهم.
امیدوارم اگر مشکل فنی در سایر بخشهای سایت هم مشاهده کردید، باز هم مثل حمیدرضای عزیز به گوش ما برسونید تا مشکل رفع بشه.
پیروزتر از قبل باشید