She’s no body’s fool/given the opportunity/chance: آب گیرش نمی آید وگرنه شناگر قابلی است
One’s family line: آبا و اجداد کسی
Lose one’s face: آبرو را از دست دادن
A wounded reputation is seldom cured: آبروی رفته دیگه بر نمی گردد
To descredit/expose someone: آبروی کسی را ریختن
To be pregnant / expecting: آبستن (باردار) است
To extinguish / put out a fire: آتش را خاموش کردن
To light / kindle a fire:آتش روشن کردن
A latent / dormant source of trouble: آتش زیر خاکستر
To foment trouble , To make mischief: آتش فتنه را روشن کردن
دستهها
بخش سی و هفتم اصطلاحات و ضرب المثلها
