to stand up: بلند شدن، از جای خود برخاستن.
When the president entered the room, everyone stood up.
وقتی رئیس جمهور وارد سالن شد، همه از جای خود برخاستند.
to sit down: نشستن.
توجه: به جای این اصطلاح می توان …
برچسب: phrasal verbs
to pick out: انتخاب کردن، برگزیدن.
Ann picked out a good book to give to her brother as a graduation gift.
ان کتابی را انتخاب کرد تا آن را به عنوان هدیه ی فارق التحصیلی به برادرش تقدیم کند.
to …
to look at: نگاه کردن به چیزی، توجه خود را به جایی یا چیزی جلب کردن.
The teacher told us to look at the blackboard and not at our books.
معلم به ما گفت که به تخته سیاه نگاه کنیم …
to pick up: چیزی را بلند کردن، برداشتن چیزی از روی زمین یا هر جای دیگری.
Could you pick your toy up, before someone falls over it?
ممکن است قبل از اینکه کسی از روی اسباب بازیت رد شود آن …
to call up: به کسی تلفن زدن.
توجه: به جای این فعل مرکب می توان از give a call نیز استفاده کرد.
I forgot to call up Mr. Jones yesterday. I’d better call him now.
دیروز یادم رفت به آقای …
to get in to get on: هر دو به معنای سوار شدن می باشند.
توجه: to get in برای سوار شدن ماشین استفاده می شود و to get on برای سایر وسایل نقلیه نظیر اتوبوس، قطار، دوچرخه و غیره استفاده …
با درود خدمت همه ی شما عزیزان بزرگوار،
دیروز داشتم به این فکر می کردم که در هر یک از بخش های مختلف این سایت با چه کمبود هایی مواجه هستیم. ناگهان در بخش لغات چیزی به ذهنم رسید که …