سلام بر عاشقان زبان بیاموز،
امروز و در حال و هوای نمایشگاه کتاب هدیه ای برایتان آورده ام. هدیه ای که نیازی به وقت صرف کردن و رفتن به نمایشگاه نیست. البته چه نمایشگاهی، نمایشگاهی که بخش انتشارات خارجیش محدود …
ماه: می 2016
to break in: اصطلاحاً ماشین را آب بندی کردن، هر چیزی را برای اولین بار راه اندازی کردن، وسط حرف کسی پریدن، صحبت کسی را قطع کردن.
توجه: در خصوص معنی دوم می توان به جای to break in از …
to become of: بلا سر کسی یا چیزی آمدن، اتفاقی برای کسی یا چیزی افتادن.
توجه: همواره برای به کار بردن این اصطلاح از یک clause که با what نیز شروع می شود استفاده می شود.
What has become of …
motivate: ترغیب کردن، بر انگیختن.
rationalize: توجیه کردن، معقول جلوه دادن.
therapy: درمان، علاج، معالجه.
nacent: نو پا، در حال آغاز کاری، نا شکفته.
iconoclast: سنت شکن، بت شکن.
erudite: دانشمند، فاضلانه.
phobia: ترس بیمار گونه، هراس.
germane: وابسته، مربوط، …
confront: رو به رو شدن، مواجه شدن.
antipathy: تنفر، انزجار.
servile: برده وار، پست.
volition: خواست، اراده.
sojourn: اقامت موقتی در جایی، اقامت گزیدن.
austere: ساده، زاهدانه.
felicitous: شادی آور، لذت بخش.
halcyon: دوران خوش، آرام.
tenable: قابل دفاع، قابل …
remainder: الباقی.
remarks: ملاحظات.
reminder letter: نامه ی یاد آوری.
remittable: قابل پرداخت.
remittance: حواله ی ارسال شده.
remitting bank: بانک حواله کننده.
renewal of contract: تجدید قرارداد.
reservation: تحدید کننده، محدود کننده.
reserves: اندوخته.
safe keeping: امانت داری. …
recover the damage: جبران خسارت.
rectified invoice: فاکتور تصحیح شده.
redeemable bonds: اوراق قرضه ی قابل باز خرید.
regarding: در این خصوص، در این مورد.
regarding this matter: با توجه به این مطلب.
registered capital: سرمایه ی به ثبت رسیده.…
acme: اوج، نقطه ی کمال.
copious: فراوان، زیاد.
vehemently: شدیداً، با تندی.
depict: به تسویر کشیدن، مجسم کردن.
naive: معصوم، بی آلایش، ساده دل.
perfidious: خائن، پیمان شکن.
covet: چشم طمع داشتن، غبطه خوردن.
ingratiate: خود شیرینی کردن، جا کردن.…
genre: نوع، گونه.
candid: صاف و ساده.
unsavory: ناخوشایند، نامطلوب.
degrade: ضایع کردن، خوار کردن.
venial: بخشودنی، قابل گذشت.
epitome: مظهر، نمونه.
dexterity: مهارت، زبردستی.
grotesque: عجیب و غریب.
compassion: دلسوزی، شفقت.
repugnant: تنفر انگیز، تهوع آور.…