To wear one’s heart on one’s sleeve احساس خود را زود بروز دادن
To make one’s feelings evident احساس خود را آشکار کردن
People who wear their hearts on their sleeves frequently suffer emotional upsets.
مردی که احساس خود را زود بروز می دهد، بیشتر اوقات از آشفتگی های روحی رنج می برد.
To wash dirty linen in public سفره دل را جلو همه باز کردن
Openly discuss private affairs مسائل شخصی را بر ملا کردن
“Let’s talk about it privately,” his uncle said,” rather than wash our dirty linen in public.”
عمویش گفت بجای اینکه سفره ی دلمان را جلو همه باز کنیم بیایید محرمانه حرف بزنیم.
To save face آبروی خود را حفظ کردن
To avoid disgrace از بی آبرویی جلوگیری کردن
Instead of firing the corrupt executive, they allowed him to retire in order that he might save face.
بجای اینکه مدیر هرزه را اخراج کنند به او اجازه دادند که برای حفظ آبرویش باز نشسته شود.
Indian summer گرمای پاییزی
Autumn weather هوای گرم پاییزی
Parts of the country were deep in snow, but the East was enjoying an Indian summer.
بخش هایی از کشور گرفتار برف سنگینی بود اما شرق کشور از گرمای پاییزی برخوردار بود.
دستهها