دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و هشتم اصطلاحات و ضرب المثلها

1. To do away with 2. To remove 3. To eliminate: از میان برداشتن
The more you get , the more you want: از نخورده بگیر ، بده به خورده
Go to the dogs: از نظر اخلاقی پست شدن ، …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و هفتم اصطلاحات و ضرب المثلها

To be one’s own flesh and blood: از گوشت و خون کسی بودن
To get rid of someone: از گیر کسی راحت شدن
To do sth. to spite someone: از لج کسی کاری را کردن
1. We are often shot …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و ششم اصطلاحات و ضرب المثلها

To stand /go in awe of someone: از کسی حساب بردن ( ترسیدن )
Leave someone over a barret: از کسی ریش گرفتن ( تحت کنترل و اختیار خود داشتن )
To nurse a grudge against someone: از کسی کینه …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و پنجم اصطلاحات و ضرب المثلها

Providence watches over him: از عالم غیب او را حفاظت می کنند
I cannot cop: از عهده ی من خارج است
Take an opportunity: از فرصت بهره مند شدن ، از پیشامد استفاده کردن
1. It is over one’s head …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و چهارم اصطلاحات و ضرب المثلها

To be more than one deserves: از سر زیاد بودن
Be in suspense: از سر گردانی ، چشم براهی یا بی خبری رنج بردن
To be frozen to death: از سرما سیاه شدن
If your are born to be hanged …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و سوم اصطلاحات و ضرب المثلها

To be fed up with life: از زندگی سیر شدن
One’s action is in the nature of sour grapes: از زور پستی کاری را کردن
Be beside oneself with anger: از زور خشم از خود بیخود شدن
See red: از …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و دوم اصطلاحات و ضرب المثلها

Distance lends enchantment: از دور دل می برد و از نزدیک زهره
It slipped my tongue: از دهنم در رفت ( پرید )
Throw stones / a stone / at Somebody: از رفتار کسی خرده گرفتن ، چوب لای چرخ …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصت و یکم اصطلاحات و ضرب المثلها

To be beside oneself: از خود بیخود شدن ( شادی یا ناراحتی )
Cook up: از خود در آوردن
1. To be carried away with joy 2. To be jumping with joy: از خوشحالی پر در آوردن
1. From all …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش شصتم اصطلاحات و ضرب المثلها

To turn green with envy: از حسد ترکیدن
1. To blush with shame 2. To be terribly ashamed: از خجالت آب شدن
To stop being adamant/unyielding: از خر شیطان پایین آمدن
1. To be dead beat 2. To be tired …

دسته‌ها
اصطلاحات و ضرب المثل ها انگلیسی زبان ها

بخش پنجاه و نهم اصطلاحات و ضرب المثلها

Not to budge: از جا جنب نخوردن
Get one’s irish/ monkey / up: از جا در رفتن ، خشم گرفتن
1. Go off the deep end 2. Lose one’s temper: از جا در رفتن ، عنان خود را از دست …