To play possum خود را به موش مردگی زدن، خود را به خواب یا مردن زدن
To try to fool someone; to make believe one is asleep or dead
سعی در گول زدن کسی، متقاعد کردن کسی به اینکه فرد خواب یا مرده است
Sensing that his life was in jeopardy, the hunter played possum until the voracious lion disappeared.
شکارچی که احساس کرد زندگی اش در معرض خطر است، خود را به مردن زد تا اینکه شیر گرسنه و حریص از نظر ناپدید شد.
It’s an ill wind that blows nobody good هر ضرری خالی از نفع نیست
Someone usually benefits from another person’s misfortune
کسی از بد شانسی دیگری سود می برد
When the star quarterback broke his leg, the coach gave the rookie his big chance and the youngster made good; the coach mumbled, “It’s an ill wind.”
وقتی پای ستاره ی خط دفاع شکست، مربی به تازه کار شانس بزرگش را داد و جوان کارش را خوب انجام داد: مربی گفت ” هر ضرری خالی از نفع نیست.”
To know the ropes فوت و فن کار را دانستن
To be fully acquainted with the procedures با روال امور کاملأ آشنا بودن
The president of the senior class knew the ropes and quickly taught me my duties.
مبصر کلاس چهارم دبیرستان فوت و فن کار را می دانست و به سرعت وظایفم را به من آموخت.
Behind the eight ball از همه طرف گیر بودن، تو مخمصه
In trouble مشکل داشتن
Susan found herself behind the eight ball in chemistry when she failed to the term project.
وقتی سوزان نتوانست پروژه ی ترم را انجام دهد، فهمید که در شیمی از همه طرف گیر است.
دستهها