درود بر عاشقان زبان بیاموز،
امیدوارم همواره سالم و سرزنده باشید.
گرمای هوا که دیگه طاقت فرسا شده.
امیدوارم این مسأله رو هم یه جوری حلش کنید.
امروز هم با یه داستان انگلیسی دیگه و ترجمه ی اون در خدمت هستیم.
Prescription
A Woman accompanied her husband to the doctor’s office.
زنی شوهرش را به مطب دکتر برد.
After the check-up the doctor took the wife aside and said: “If you don’t do the following your husband will surely die.”
بعد از معاینه، دکتر همسر مرد را به کناری برد و به او گفت: “اگر این کارها را انجام ندهی، شوهرت بی تردید خواهد مرد.”
“Each morning makes him a healthy breakfast and sends him off to Work in a good mood.”
هر روز برایش صبحانه ی مقوی درست کن و با روحیه ی خوب او را به سر کار بفرست.”
“At lunch-time, make him a warm, nutritious meal and put him in a good form of mind before he goes back to Work.”
“برای نهار غذای گرم و مغذی درست کن و قبل از اینکه دوباره به سر کار برگردد، او را در یک حالت روحی خوب قرار بده.”
“For dinner, make an especially meal and don’t burden him With household chores.”
“برای شام یک غذای مخصوص درست کن و از او در انجام کارهای خانه استفاده نکن.”
At home, the husband asked his Wife what the doctor had told her.
در منزل، شوهر از همسرش پرسید که پزشک به او چه گفته بود.
“You’re going to die.” She replied.
همسرش پاسخ داد: “مرگت نزدیک است.”
vocabulary
to accompany: همراهی کردن، با کسی را تا جایی همراهی کردن، بردن.
husband: شوهر.
doctor: دکتر.
office: مطب.
after: بعد از.
check-up: معاینه.
to take aside: به کناری کشیدن، به کناری بردن.
wife: همسر.
to say: گفتن.
if: اگر.
to do: انجام دادن.
following: این کارها، این اعمال.
to die: مردن.
surely: بی تردید، مطمئناً.
each moring: هر صبح.
to make: درست کردن.
healthy: سالم، مقوی.
breakfast: صبحانه.
to send off: راهی کردن، بدرقه کردن.
work: کار، سر کار.
in a good mood: با یک روحیه ی خوب.
at lunch-time: برای نهار، در هنگام نهار، زمان نهار.
warm: گرم.
nutritious: مغذی.
meal: غذا، وعده ی غذایی.
to put: قرار دادن.
in a good form of mind: در یک وضعیت روحی مناسب.
to go back: بازگشتن.
for: برای.
dinner: شام.
especially: مخصوص، به خصوص.
to burden: استفاده کردن، کمک گرفتن.
household: کارهای خانه.
home: خانه، منزل.
what: چه، چه چیزی.
to tell: گفتن.
to reply: پاسخ دادن.