With a long face: با سبیل آویزان ( ناموفق و سرخورده )
He robs the belly ,to cover his back: با سیلی صورت خود را سرخ کردن
Kick against the picks: با شاخ گاو در افتادن
To take with a pinch of salt: با شک و تردید تلقی کردن
Fill a sieve with sand: با غربال آب بردن ، کار بیهوده کرده
Beat somebody black and blue: با کتک تن کسی را سیاه و کبود کردن
Beat somebody to a pulp: با کتک خرد و خمیر کردن
Beat somebody to a mummy: با کتک کسی را از حال بردن
Kick the life out of somebody: با کتک کسی را لَت و پار کردن ، به قصد کشت زدن
Beat /thrash /somebody with in an inch of his life: با کتک کسی را نیمه جان کردن ، تا سر حد مرگ کتک زدن
دستهها