To eat humble pie به عذر خواهی افتادن ، به غلط کردن افتادن :
To admit your error and apologize: اعتراف به اشتباه و عذر خواهی کردن
After his candidate had lost the election, the boastful campaign manager had to eat humble pie.
مدیر مغرور مبارزات انتخاباتی پس از شکست نامزدش در انتخابات به عذر خواهی افتاد.
A pig in a poke :چشم بسته خریدن، ندید خریدن
An item you purchase without having seen;a disappointment:چیزی که بدون دیدن آن را خرید: مایه ی ناامیدی
The mail order bicycle that my nephew bought turned out to be a pig in a poke, and he is now trying to get his money back.
دوچرخه ای که پسر برادرم با پست سفارش داده بود ، خریدی چشم بسته از آب در آمد و او حالا سعی می کند پولش را پس بگیرد.
A flash in the pan : درخشش کوتاه مدت
Promising at the start but then disappointing : در ابتدا امید بخش اما در آخر یأس آور
The rookie hit many home runs in spring training, but once the season began he proved to be a flash in the pan.
بازیکن بی تجربه در آموزشهای پرش، در بسیاری از فرارهای توپ زدن موفق عمل کرد، اما به محض شروع فصل معلوم شد که این درخشش کوتاه مدت بوده است.
To pour oil on troubled waters : آب بر آتش ریختن ، غائله را خواباندن
To make peace, to calm someone down : صلح برقرار کردن، کسی را آرام کردن
When I tried to pour oil on troubled waters, both the angry husband and his wife stopped their quarrel and began to attack me.
وقتی سعی کردم غائله را بخوابانم، زن و شوهر عصبانی دعوایشان را قطع کردند و به من حمله کردند.
دستهها