illicit: غیر قانونی، ممنوع.
illicit condition: شرط خلاف قانون.
illness: مریضی.
immaterial: غیر مربوط، نامربوط، بی اثر، بی اهمیت.
immediately: فوراً.
immoral contract: قرارداد خلاف اخلاق، قرارداد غیر اخلاقی.
impersonation: جعل شخصیت، جعل عنوان.
implied: ضمنی.
implied acceptance: پذیرش یا قبولی ضمنی.
implied consent: رضای ضمنی، رضایت ضمنی.
implied contract: قرارداد یا عقد ضمنی.
implied term: شرط ضمنی.
impose or imposition: وضع کردن، تحمیل نمودن.
impossibility of performance: عدم امکان اجرای قرارداد.
impossible condition: شرط غیر مقدور.
imprisonment: بازداشت، حبس.
impulse: انگیزه، محرک.
impunity: معافیت از مجازات، بخشودگی.
impute: نسبت دادن، استناد کردن.
inabsolute: به طور مطلق.
دستهها