inbreach: ناقض.
incamera: غیر علنی، محرمانه.
in exchange for: در مقابل.
inforce: معتبر، لازم الاجرا.
inparidelicto: تقصیر برابر.
inpractical terms: از نظر علمی.
in private: غیر علنی.
in public: علنی.
in rem: عینی، مربوط به عین مال.
in suspense: در حالت تعلیق، معلق.
in terrorem: برای ارعاب، به منظور ارعاب.
in the meantime: در عین حال.
in writing: کتبی.
incapacity: عدم اهلیت.
incarcerate: زندانی کردن.
incest: زنای با محارم.
incestuous: زنای با محارم.
inchoate offence: جرم ناقص.
incorporate: گنجاندن.
incriminate: متهم کردن به جرم.
دستهها