Once in a blue moon: سالی ماهی یک بار (خیلی به ندرت)
She comes here once in a blue moon: سالی ماهی یک بار می آید اینجا (بسیار به ندرت)
She has become rather off_hand: سایه اش سنگین شده
Loathes the sight of me: سایه ام را با تیر می زند (دشمنی و عداوت)
Ask a silly question and you’ll get a silly answer: سوال بی جا نکن تا دروغ نشنوی
Blaze away: سوال پیچ کردن
Bring about: سبب شدن
Be the death of somebody: سبب مرگ کسی شدن، کسی را کشتن
Be in hight /fine /feather: سبک بال بودن، سر خوش بودن
To oil/grease someone’s palm: سبیل کسی را چرب کردن (رشوه دادن)
دستهها