درود بر عاشقان و همراهان همیشگی زبان بیاموز،
امروز با دهمین داستان از سطح اول کتاب ۴۰۰۰ واژه (۴۰۰۰ essential words) در خدمت شما بزرگواران هستیم.
این شما و این هم داستان شماره ۱۰
The First Peacock
Argos lived in Ancient Greece. He was a husband and a proud father. He worked hard and did well at his job. But one thing about him wasn’t normal. He was born with 100 eyes. Having many eyes was usually a benefit to him. He had a chance to see many things.
Also, since he had so many eyes, he was very good at guarding things. While sleeping, he only rested a few eyes at a time. The others stayed awake. He worked for Hera, a great goddess. His primary function was to guard a special cow. The cow was very important to Hera. It was her favorite pet. The most essential part of his job was to keep the cow alone. It had to be kept separate from all the other Cows and far away from people.
This was an easy job for Argos. The cow just ate grass all day. But the god Zeus wanted the cow. He wanted to take it away from Hera. He had a plan. He found a great music player. He asked the man to play a beautiful song for Argos. Zeus was certain Argos would go to sleep.
The song had an immediate effect. Argos couldn’t focus on his job. He fell asleep. Zeus saw this, and he took the cow.
Hera was very angry with Argos. She turned him into a peacock. She put his many eyes on his tail. Argos was very sad.
Zeus saw how much trouble he had caused Argos. He made another plan. He turned Argos into a group of stars. He wanted Argos to remain in the sky forever. Even today, Argos’ image remains there, above the site where all his problems began. We can still see him in the night sky.
Please Login or Register to see the link.
اولین طاووس
آرگوز در زمان یونان باستان زندگی میکرد. او پدر و همسری سر افراز بود. سخت کار میکرد و شغلش را به نحو احسن انجام میداد. اما یک چیز در موردش عادی نبود. او به شکل مادرزادی ۱۰۰ چشم داشت. داشتن چندین چشم برای او در خیلی از مواقع، یک مزیت به حساب میآمد. این امکان برای او فراهم بود تا خیلی چیزها را ببیند.
همچنین، به دلیل داشتن چشمهای زیاد، او فرد مناسبی برای نگهداری از وسایل به شمار میرفت. وقتی میخوابید، فقط تعداد اندکی از چشمهایش استراحت و یا به اصطلاح بسته میشدند. بقیه چشمهایش باز و به قولی بیدار بودن. آرگوز برای یک الهه به نام هیرا کار میکرد. کار اصلیش نگهداری از یک گاو خاص و ویژه بود. آن گاو برای الهه ارزش و اهمیت خاصی داشت. حیوان خانگی مورد علاقه اش بود. مهمترین بخش کارش این بود که گاو را جدا نگه دارد. گاو ویژه و خاص الهه باید جدا از سایر گاوها و به دور از چشم مردم نگهداری میشد.
این کار برای آرگوز سهل و آسان بود. گاو فقط در طول روز علف میخورد. اما خدایِ زئوس دلش میخواست گاو را در اختیار داشته باشد. او میخواست گاو را از الهه بگیرد. نقشه ای کشید. یک نوازنده موسیقی پیدا کرد. از او خواست تا آهنگی زیبا برای آرگوز بنوازد. زئوس تردیدی نداشت که آرگوز به خواب فرو خواهد رفت.
آهنگ فوراً تأثیر خودش را گذاشت. آرگوز نتوانست روی شغلش متمرکز شود. به خواب فرو رفت. زئوس متوجه این قصه شد و گاو را با خود برد.
هیرا به شدت از دست آرگوز عصبانی بود. الهه، آرگوز را تبدیل به یک طاووس کرد. چشمهای زیاد او را روی دمش گذاشت. آرگوز شدیداً غمگین بود.
زئوس متوجه این نکته شد که تا چه حد باعث دردسر برای آرگوز شده است. بنابر این، نقشه دیگری کشید. آرگوز را تبدیل به دسته ای از ستارگان کرد. دلش میخواست آرگوز تا ابد در آسمان باقی بماند. حتی امروز تصویر آرگوز آنجا دیده میشود. جایی که تمامی مشکلاتش از همان جا شروع شد. ما هنوز هم میتوانیم او را شبها در آسمان مشاهده کنیم.
لغات مشکل
benefit: مزیت، امتیاز
certain: بیتردید، قطعی
chance: فرصت، امکان، شانس
effect: اثر، تأثیر
essential: حیاتی، مهم، ضروری
far: به دور از، دور
focus: تمرکز کردن
توجه: حرف اضافه ای که همراه این فعل میآید on است.
function: وظیفه، کار
grass: چمن
guard: محافظت کردن از، نگهداری کردن از
image: عکس، تصویر
immediate: فوری، سریع
primary: اصلی، اولیه
proud: سر افراز، مفتخر، پر غرور
remain: باقی ماندن
rest: استراحت کردن
separate: جدا کردن، جدا
site: مکان، منظره
tail: دم
trouble: دردسر
با هم، در کنار هم و برای هم تا فتح قله های افتخار