Switch on /off: روشن و خاموش کردن
Tread on air: روی پا بند نبودن
Make a point of something: روی چیزی انگشت گذاشتن، چیزی را لازم دانستن
Come about: روی دادن، اتفاق افتادن
Get the jump on someone: روی دست کسی بلند شدن
Touch a sore point: روی زخم کسی نمک پاشیدن، به سختی آزردن
To get someone’s back up: روی سگ کسی را بالا آوردن
Eat the calf in the cow’s belly: روی سود به دست نیامده و پیشرفت انجام نشده حساب کردن
To commit something to paper: روی کاغذ آوردن (کتبی، رسمی)
To break the ice with someone: روی کسی را باز کردن
دستهها