Feeling no pain: مست بودن
Drunk مست، مخمور
Although the party had just begun, after his first drink he was feeling no pain.
گرچه مهمانی تازه شروع شده بود اما او پس از اولین نوشیدنی مست شد .
Hobson’s choice انتخاب تحمیلی، انتخاب از روی اجبار
To have no choice at all اصلأ هیچ گونه انتخابی نداشتن
(Mr. Hobson owned a livery stable but he did not allow the customers to pick their own horses)
(آقای <<هبسون>> مالک یک اصطبل بود اما او به مشتریانش اجازه نمی داد که اسب ها را خودشان انتخاب کنند)
Despite all the talk about democracy in my family, my father usually gives the rest of us Hobson’s choice.
علیرغم گفتگوی زیاد در مورد دموکراسی، در خانواده ی من پدرم معمولأ کاری می کند که چاره ای جز پذیرش آن نیست.
To rule the roost تصمیم گیرنده ی نهایی بودن، صاحب اختیار بودن
To be in charge, to be master اختیارداری کردن
)a roost is a perch where domestic birds can sleep)
(لانه ی مرغ یک جای امنی است که پرندگان بومی می توانند آنجا بخوابند)
Although he is a lowly private in the army, at home he rules the roost.
اگر چه او در ارتش یک سر جوخه ی دون پایه هست، اما در خانه تصمیم نهایی با اوست.
Stock in trade مایه ی کار، زاد و توشه
The goods, tools, and other requisites of a profession کالا، ابزار یا دیگر مقتضیات یک حرفه
A quick wit and a warm smile were the salesman’s stock in trade.
تیز هوشی و لبخندی گرم مایه ی کار فروشنده بود.
دستهها