دسته‌ها
انگلیسی داستان های انگلیسی و ترجمه ی آنها به زبان فارسی زبان ها کتابخانه

داستان Cowboy (اسب سوار) به همراه ترجمه ی فارسی آن

درود بر عاشقان زبان بیاموز،
در ادامه ی داستانهای انگلیسی و ترجمه ی فارسی آن، امروز هم با یک داستان مهیج دیگر در خدمت شما خوبان هستیم.

Cowboy

A cowboy rode into to win and Stopped at a saloon for a drink.
سوارکاری به منظور بردن مسابقه ی سوارکاری وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی، در کنار یک میخانه توقف کرد.
Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers.
متأسفانه، ساکنان محلی عادت داشتند که سر به سر غریبه ها بگذارند.
When he finished his drink he found his horse had been Stolen.
وقتی نوشیدنیش تمام شد، فهمید که اسبش را دزدیده اند.
He Went back into the bar handily filipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling.
او به کافه برگشت، ماهرانه اسلحه اش را در آورد، به سمت بالا گرفت، بالای سرش نگه داشت و بدون هیچ نگاهی به سقف، یک گلوله شلیک کرد.
“Which one of you sidewinders Stole my horse?!” he yelled with Surprising forcefulness.
او با تعجب و بسیار مقتدرانه فریاد زد و گفت: “کدام یک از شما آدمهای به درد نخور اسب من را دزدید؟”
No one answered.
هیچ کس پاسخی نداد.
“Alright, Im gonna have another beer, and if my horse aint back outside by the time I finish, I’m gonna do what I dun in TeXas! And I don’t like to have to do What dun in TeXas “”.
“بسیار عالی، آبجوی دیگری می نوشم و اگر تا زمان تمام شدن آن اسبم برنگردد، همان کاری را خواهم کرد که در تگزاس انجام دادم و اصلاً دوست ندارم آن کار را انجام دهم”
Some of the locals shifted restlessly.
برخی از ساکنان خود را جمع و جور کردند.
The man, true to his word had another beer, Walked outside, and his horse had been returned to the post.
مرد، طبق گفته هایش، آبجوی دیگری نوشید، بیرون رفت و دید که اسبش به جای خود باز گشته است.
He saddled up and Started to ride out of town.
اسبش را زین کرد و به سمت خارج از شهر حرکت نمود.
The bartender wandered out of the bar and asked, Say partner before you go,What happened in Texas?”
ساقی از میخانه با تعجب بیرون آمد و پرسید: “هی رفیق، قبل از رفتن بگو چه اتفاقی در تگزاس افتاد؟”
The cowboy turned back and Said, “I had to Walk home.”
سوارکار برگشت و گفت: “مجبور بودم پیاده به خانه برگردم.”

vocabulary

cowboy: اسب سوار.
to ride into: اسب را به سمتی راندن.
saloon: سالن.
drink: نوشیدنی.
locals: مردمان محلی، ساکنان شهر یا روستا.
habit: عادت، رسم.
to pick on someone or somebody: سر به سر کسی گذاشتن.
stranger: غریبه.
steal: دزدیدن.
handily: با مهارت.
to filipp: بیرون کشیدن به خصوص در مورد اسلحه.
to catch something on someone’s head: چیزی را بالای سر نگاه داشتن.
to fire a shot: گلوله شلیک کردن.
ceiling: سقف.
sidewinder: در اصطلاح به آدم به درد نخور گفته می شود، مار زنگی.
forcefulness: مقتدرانه.
beer: آب جو.
to shift restlessly: خود را جمع و جور کردن.
true to his words: طبق گفته هایش.
to saddle up: اسب خود را زین کردن.
bartender: ساقی، صاحب میخانه.
partner: در این داستان به معنای رفیق می باشد، شریک، هم تیمی.

نکته ای در خصوص نام داستان

عاشقان زبان بیاموز توجه داشته باشید که cowboy در اصل به معنای گاوچران می باشد. در آمریکا به گاوچرانی که سوار بر اسب است و از گاوها مراقبت می کند، cowboy گفته می شود.
بنابر این چون این گاوچران در داستان می خواهد در مسابقات اسب سواری شرکت نماید، cowboy اسب سوار ترجمه شده است.
البته ترجمه با رعایت برخی از اصول امری کاملاً سلیقه ای است و به نظر من رسید که در ترجمه از اسب سوار استفاده کنم.

با هم، در کنار هم و برای هم تا فتح قله های افتخار

از داوود چوبینی

داوود چوبینی،
نابینا،
متولد 30/06/1367،
عاشق زبان انگلیسی و سایر زبان های خارجی،
مترجم زبان انگلیسی،
لیسانس مترجمی زبان انگلیسی،
متخصص در زمینه ی طراحی وبسایت،
در زمینه ی کامپیوتر دارای مدرک کد نویسی html و سیستم های مدیریت صفحات وب مثل wordpress،
مدارک در حوزه ی زبان: لیسانس مترجمی زبان انگلیسی، toefl، fce و مدرک advance proficiency از کانون زبان ایران.
راه های تماس:
آیدی اینستاگرام:
داوود چوبینی
ایمیل: d.d.choobiny@gmail.com
اسکایپ: davood.choofiny
شماره ی تماس: 09019934846
همچنین از طریق این شماره می توانید من را در شبکه های اجتماعی نیز بیابید.
شماره ثابت: +98-21-33-20-13-01

دیدگاهتان را بنویسید