Disparage: بی اعتبار کردن.
Laudable: قابل ستایش.
Fiasco: ناکامی.
Masticate: جویدن.
Eschew: اجتناب کردن.
Quell: سرکوب کردن.
Voluble: پر حرف.
Confidant: رازدار.
Obsolescence: از مد افتادن.
Dubious: مشکوک.…
آشنایی با ترجمه ی لغات 1100 واژه
Disparage: بی اعتبار کردن.
Laudable: قابل ستایش.
Fiasco: ناکامی.
Masticate: جویدن.
Eschew: اجتناب کردن.
Quell: سرکوب کردن.
Voluble: پر حرف.
Confidant: رازدار.
Obsolescence: از مد افتادن.
Dubious: مشکوک.…
Affluent: ثروتمند.
Feasible: امکانپذیر.
Discern: تشخیص دادن.
SALLY: یورش.
CONSTERNATION: بهت و هیرت.
PRECOCIOUS: باهوش، زودرس.
PERFUNCTORY: سرسری.
CHAGRIN: اندوه.
PERVERSE: گمراه.
DERIDE: تمسخر کردن.…
Egregious: فاحش، افتضاح آور.
Distraught: پریشان، آشفته.
Duplicity: دورویی، حیله گری.
Acrimonious: زننده.
Paucity: اندک.
Elicit: بیرون کشیدن.
Pernicious: زیان آور.
Tolerate: تحمل کردن.
Construe: استنباط کردن.
Impunity: مصونیت.…
Rampant: شایع.
Inane: تهی.
Ethics: اصول اخلاقی.
Concur: موافق بودن.
Clandestine: مخفی.
Flagrant: وقیح، زشت. Admonish: نصیحت کردن.
Duress: اجبار.
Culprit: مقصر.
Inexorable: سنگدل.…
Tangible: ملموس.
Laceration: جراحت.
Castigate: تنبیه کردن.
Sordid: کثیف.
Octogenarian: هشتاد ساله.
Solace: آرامش.
Aspirant: آرزومند.
Dregs: چیز پست و بی ارزش.
Frenzy: دیوانگی.
Scurrilous: ناسزا گو.…
ALACRITY ؛ چابکی.
DISDAIN ؛ تحقیر کردن.
BELLIGERENT ؛ جنگجو.
INTIMIDATE ؛ ترساندن.
FEINT ؛ عمل فریبنده.
PUGNACIOUS ؛ ستیزه گر.
PROMULGATE ؛ اعلام کردن.
BRASH ؛ گستاخ.
SCOFF ؛ تمسخر کردن.
belittle: دست کم گرفتن.…
ominous: شوم، تهدید آمیز.
tremulous: لرزان، بیمناک.
repudiate: رد کردن، نپذیرفتن.
cessation: وقفه، توقف، پایان.
bristle: سیخ شدن، میخکوب کردن یا شدن.
euphemism: حسن تعبیر.
mundane: پیش پا افتاده، معمولی.
incongruous: نامناسب، نا متجانس.
condolence: تسلیت.
stipulate: قید کردن.…
loathe: انزجار داشتن، متنفر بودن.
reprimand: سرزنش کردن.
lackluster: ملالآور، ناخوش آیند.
caustic: طعنه آمیز، نیشدار.
wrest: چیزی را به زور از چنگ کسی در آوردن، کنترل اوضاع را به دست گرفتن.
infamous: بد نام، رسوا.
jostle: تنه زدن، آرنج …
pretext: بهانه، عذر، دستاویز.
fabricate: از پیش ساختن، داستانی را به هم بافتن.
adroit: ماهر، زرنگ.
gesticulate: با ایما و اشاره سخن گفتن.
vigilant: هوشیار، بیدار، آگاه.
avid: مشتاق.
cajole: متقاعد کردن.
rudimentary: ابتدایی، مقدماتی.
enhance: افزایش دادن، بالا بردن.…
laconic: مختصر.
throng: خیل عضیم جمعیت، گروهی از مردم.
intrepid: شجاع، با جرإت.
accost: سر صحبت را باز کردن.
reticent: کم حرف، ساکت.
furtive: پنهانی، یواشکی، مخفیانه.
felon: تبه کار، جنایت کار.
plethora: انبوهی از، تعداد زیادی از، گروهی از.…