Category: واژگان

satisfy: ایفاء کردن، پرداختن.
savage punishments: مجازاتهای شدید.
seal: مهر و موم کردن، مهر و موم.
sealed documents: اسناد رسمی.
seat of the court: مقر دادگاه.
section: بخش، ماده، بند.
secure confession: اقرار گرفتن.
security council: شورای امنیت.
see fit: …

revokable: قابل فسخ.
revokable contract: عقد قابل فسخ.
revokation: فسخ.
revoke: فسخ کردن، لغو کردن.
reward: جعاله.
reward poster: آگهی پاداش.
right: حق.
right of action: حق اقامه ی دعوی.
right to counsel: حق داشتن وکیل.
risk: به مخاطره انداختن، …

rescission: فسخ.
resemble: شباهت داشتن.
resentment: رنجش، آزردگی.
reservation: حق شرط.
resolution: قطعنامه.
respondent: مسؤول، خوانده.
responsibility: مسؤولیت، تعهد، وظیفه.
restitutio ad integrum: اعاده به وضع سابق.
restitution: اعاده ی مال، برگشت به وضع سابق.
restrain: محدود کردن، منع کردن.…

render a provisional order: صدور دستور موقت.
rent: اجاره کردن، اجاره بها.
rental: اجاره بها.
reparation: جبران خسارت، قرامت.
repeal: لغو کردن، فسخ.
repent: پشیمان شدن.
repentance: پشیمانی.
representation: ارائه، اعلام، عرضه، توصیف.
representative: نماینده.
reproach: سرزنش کردن.
repudiate: رد …

refusal: امتناع، اباء.
refuse: امتناع کردن.
registered company: شرکت ثبت شده.
registered stock: سهام با نام.
registrar of companies: رئیس اداره ی ثبت شرکتها.
rehabilitation: اعاده ی حیثیت، اعاده ی اعتبار.
reject: رد کردن.
reject after confession: انکار بعد از …

recognize: به رسمیت شناختن، معتبر دانستن.
recommend: توصیه کردن.
recommendation: توصیه.
reconcile: حل کردن اختلاف، سازش دادن.
reconsider: تجدید نظر کردن، رسیدگی مجدد کردن.
record: ثبت کردن، ضبط کردن.
recover: دریافت کردن خسارت، استرداد کردن.
recoverable: قابل استرداد.
recovery: جبران، …

realm: حوزه، قلمرو.
reason: منطق، دلیل، استدلال کردن، استنتاج کردن.
reasonable excuse: عذر موجه، عذر قابل قبول.
reasonable method: روش متعارف.
reasonable price: ثمن متعارف.
reasonable time: زمان متعارف.
reasoning: استدلال، استنباط.
reasons for award: دلایل حکم.
rebellion: محاربه، شورش.…

quality of the subject matter: کیفیت موضوع قرارداد.
quantum meruit as much as he earned: اجرت المثل، به اندازه ی استحقاق.
quasi contract: شبه عقد، شبه قرارداد.
question: موضوع، مسأله، سؤال.
question of fact: امر موضوعی، مسأله ی موضوعی.
question …

public joint stock company: شرکت سهامی عام.
public ownership: مالکیت عمومی.
public policy: نظم عمومی.
public service: خدمات دولتی.
publicity of trial: علنی بودن دادرسی.
punish: مجازات کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن.
punishable: قابل مجازات و کیفر.
punishable offence: جرم …

proof: دلیل، مدرک، گواه.
proof of title: سند مالکیت.
property: مالک، مال، دارایی، حق مالکیت.
property rights: حقوق مالکانه.
proposal: پیشنهاد، طرح.
prosecuting attorney: دادستان.
prosecutor: مدعی العموم.
prospect of loss: پیشبینی ضرر.
prospectus: آگهی عرضه ی سهام.
prostitution: فحشا.…