to get in touch with: با کسی در ارتباط بودن، با کسی تماس داشتن.
I have been trying all morning to get in touch with Miss Peters, but his phone is always busy.
من از صبح تلاش می کنم که با خانم پیترز تماس بگیرم اما تلفن ایشان همیشه مشغول است.
to cut down on: کم کردن، کاهش یافتن.
توجه: به جای این اصطلاح می توان از اصطلاح to cut back on نیز استفاده کرد.
In order to lose weight, you have to cut down on your intake of sugar.
به منظور کاهش وزن، بهتر است که شما از میزان شکر مصرفی خود بکاهید.
The doctor told me to cut back on exercise until my back injury heals.
پزشک به من توصیه کرد که تا زمانی که آسیب دیدگی موجود در کمرم التیام نیافته است کمتر ورزش کنم.
used to: عادت داشتن.
توجه: این اصطلاح زمانی استفاده می شود که شما در زمان گذشته عادت به انجام کاری داشته اید که دیگر امروز عادت به انجام آن را ندارید. به اصطلاح عادت به انجام کاری در گذشته داشته اید ولی امروز آن را ترک نموده اید.
I used to live in New York, but I moved to California two years ago.
من عادت کرده بودم که در شهر نیویورک زندگی کنم ولی ۲ سال است که به کالیفرنیا نقل مکان کرده ام.
to be used to: عادت داشتن.
توجه: این اصطلاح برخلاف اصطلاح قبلی وقتی به کار می رود که شما در گذشته عادت به انجام کاری را داشته اید که هنوز هم این عادت را در حال حاضر دارید و آن را ترک ننموده اید. همیشه بعد از این اصطلاح از یک عبارت اسمی و یا یک عبارت مصدری استفاده می شود.
He is used to this climate now, so the changes in temperature do not affect him much.
او به این آب و هوا عادت دارد. بنابر این تغییرات در دمای هوا خیلی او را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
I am used to studying in library, so it’s difficult for me to study at home now.
من عادت کرده ام که در کتابخانه به مطالعه بپردازم. بنابر این مطالعه در خانه برایم خیلی سخت است.
دستهها