درود بر عاشقان و همراهان همیشگی زبان بیاموز،
امیدوارم بهترینها در انتظار شما عزیزان باشد.
با یکی دیگر از سری داستانهای موجود در کتاب ۴۰۰۰ واژه ی ضروری که باید بدانیم (۴۰۰۰ essential words we should know) در خدمت شما عزیزان هستیم.
How The Sun And The Moon Were Made
Do you ever wonder where the moon and the sun came from? The Inuit people of Alaska have a theory.
They tell a story about a beautiful girl. She was very nice. In contrast, her brother was a mean little boy. One day he proposed something. “We should go to a party,” he said. The girl accepted. First, it was necessary for her to prepare. She arranged her hair and put on nice clothes. This required a lot of time. But the girl worked hard, and soon she had success. She looked perfect.
They attended the party together. The girl was having fun. Later, she walked into the bathroom. Suddenly, the lights were turned off! Someone grabbed her hair and tore her clothes. She ran out of the bathroom. She wanted to know who did this to her.
Then she had an idea. She fixed her hair again. This time it was even more beautiful. She even balanced beautiful jewels in it. She wanted to encourage the person to grab it again. She put black dirt in her hair. The purpose of this was to catch the person.
She went to the bathroom again, and it was the same pattern. The lights went off, and someone grabbed her hair. When he released it, his hand was black. The girl returned to the party. She knew there was only a single person with a black hand. When she saw that person, he was very familiar. It was her brother!
He ran into the woods. The girl ran after him. They both carried fire so they could see in the dark. The smoke went into the air. As they ran, they grew. They became huge. Then they went into space. When the girl’s fire went out, she hung in the sky. She became the moon, and her brother became the sun. They chase each other forever.
Please Login or Register to see the link.
چگونه خورشید و ماه خلق شدند؟
آیا تا به حال از خود پرسیده اید ماه و خورشید از کجا آمده اند؟ ساکنین سرخپوست آلاسکا، در این خصوص نظریه ای دارند. آنها داستانی از یک دختر زیبا را روایت میکنند.
او دختری زیبا بود. برخلاف او، برادرش پسرکی پست و شیاد بود. روزی برادرش پیشنهادی را مطرح کرد.
برادر گفت: “بهتر است به یک مهمانی برویم.”
خواهرش با این پیشنهاد موافقت کرد. او اول باید خودش را آماده میکرد. موهایش را مرتب و لباسهای زیبایش را به تن کرد. این کارها وقت زیادی را از او گرفت. اما دختر سخت تلاش کرد و بالاخره موفق شد. خوش تیپ به نظر میرسید.
بالاخره و پس از حاضر شدن دختر، با هم به مهمانی رفتند. دختر داشت خوش میگذراند. چند لحظه بعد، وارد حمام شد. ناگهان لامپها خاموش شدند. شخصی موهایش را کشید و لباسهایش را پاره کرد. از حمام گریخت. دلش میخواست بداند چه کسی این بلا را سرش آورد.
ایده ای به ذهنش رسید. مجدداً موهایش را مرتب کرد. اینبار حتی زیباتر شده بود. حتی یک تکه جواحر نیز از موهایش آویزان کرد. میخواست شخص مد نظرش را تشویق کند تا مجدد موهایش را بکشد. مقداری گِل سیاه نیز در لا به لای موهایش جاسازی کرد. هدف از این کار، به دام انداختن شخصی بود که موهایش را کشیده و لباسهایش را پاره کرده بود.
به حمام رفت و مجدداً همان ماجراها برایش اتفاق افتاد. چراغها خاموش شدند و شخصی موهایش را کشید. وقتی آن شخص موهایش را رها کرد، دستش سیاه شد. دختر به مهمانی بازگشت. میدانست فقط یک نفر در مهمانی هست که دستش سیاه باشد. وقتی آن شخص را دید، آن شخص خیلی برایش آشنا مینمود. برادرش بود!
برادرش به سمت جنگل دوید. خواهرش نیز از پشت سر او را دنبال میکرد. برای اینکه بتوانند در تاریکی ببینند، هردو فانوس به دست داشتند. دود، فضا را پر کرده بود. همانطور که میدویدند، بزرگ و بزرگتر میشدند. جسته یشان عظیم شد. سپس وارد فضا شدند. وقتی فانوس دختر خاموش شد، او در آسمان معلق باقی ماند و تبدیل به ماه شد. برادرش هم تبدیل به خورشید شد. از آن به بعد، آنها برای همیشه یکدیگر را دنبال میکردند.
لغات مشکل
accept: قبول کردن، پذیرفتن
arrange: مرتب کردن
attend: شرکت کردن
balance: آویزان کردن
contrast: تضاد (اگر قبلش حرف اضافه in بیاید به معنای بر خلاف میباشد.)
encourage: تشویق کردن، ترغیب نمودن
familiar: آشنا
grab: گرفتن و کشیدن چیزی مثل مو
hang: آویزان کردن، معلق نگاه داشتن
huge: بزرگ، عظیم
necessary: لازم، ضروری
pattern: الگو
propose: پیشنهاد کردن یا دادن
purpose: هدف
release: رها کردن، آزاد نمودن
require: نیازمند چیزی بودن، احتیاج داشتن
single: مجرد، تک، یکی
success: موفقیت
tear: پاره کردن
theory: نظریه
با هم، در کنار هم و برای هم تا فتح قله های افتخار