to hear from: خبر داشتن، اطلاع کسب کردن.
توجه: این اصطلاح زمانی استفاده می شود که شما از طریق نامه یا یک تماس تلفنی از حال کسی مطلع و یا از خبر خاصی در رادیو و تلویزیون اطلاع پیدا می کنید.
I don’t hear from my brother very often since he moved to Chicago.
از زمانی که برادرم به شیکاگو نقل مکان کرده است به ندرت از حالش خبر دارم.
Have you heard from the company about that new job?
آیا در خصوص سمت جدید در شرکت خبردار شده ای؟
to hear of: دانستن، شناختن، آشنا بودن، توجه داشتن.
توجه: اگر این اصطلاح در خصوص معنای دوم به کار رود جمله همیشه منفی خواهد بود.
When i asked for derections to Mill Street, the police officer said that she had never heard of it.
وقتی از پلیس آدرس خیابان میل را پرسیدم وی گفت که اصلاً چنین منطقه ای را نمی شناسد.
Byron strongly disagreed with my request by saying, “I won’t hear of it.”
بایرون با گفتن این جمله که “من اصلاً با آن آشنا نیستم” به شدت با درخواست من مخالفت کرد.
to make fun of: کسی را مسخره کردن، به کسی خندیدن.
They are making fun of Carla’s new hair style. Don’t you think that it’s really strange?
آنها کارلا را به خاطر مدل جدید موهایش مسخره می کنند. آیا فکر نمی کنی این کار خیلی عجیب است؟
to come true: درست از آب در آمدن.
everything that the economists predicted about the increased cost of living has come true.
تمامی پیشبینی های اقتصاد دانان مبنی بر افزایش هزینه های زندگی درست از آب در آمد.
دستهها