menial: پست، بی اهمیت، حقیر، نوکر معابانه.
venerable: محترم، قابل ستایش.
extraneous: نا مربوط، بی ربط، بیگانه.
ambiguous: مبهم، نامشخص.
succinct: مختصر، موجز.
archaic: کهنه، باستانی.
emulate: همچشمی کردن، رقابت کردن.
facetious: شوخ، فکاهی.
rabid: متعصب، افراطی.
salubrious: سالم، قابل …
برچسب: برای دانش آموزان انگلیسی زبان
lethargic: بی حال، سست.
prevalent: رایج، شایع، متداول.
paramount: مهم، فوق العاده، برتر.
remiss: بی قید، سهل انگار.
hostile: خصومت آمیز، متخاصم.
rebuke: سرزنش کردن، ملامت کردن.
aversion: بیزاری، نفرت.
evince: نشان دادن، بروز دادن.
vogue: رسم معمول، متداول.
superficial: …
congenial: مطبوع، مطابق میل.
hoard: اندوختن، ذخیره کردن.
sage: حکیم، دانا، خردمند.
aegis: حمایت، پشتیبانی.
detriment: زیان، ضرر، آسیب.
longevity: عمر طولانی، طول عمر.
imbibe: آشامیدن، نوشیدن.
virile: مردانه، نیرومند.
senile: پیر، فرتوت.
doddering: لرزان، مرتعش.…
awesome: بهت انگیز، حیرت انگیز.
eruption: فوران، قلیان.
puny: ضعیف، نهیف، ناچیز، کم اهمیت.
debris: بقایا، خاکستر ها، آثار باقیمانده.
dispersed: پراکنده، متفرق، پخش.
obliterate: محو کردن، از بین بردن، پاک کردن.
deplorable: تأسف آور، رقت انگیز.
initiate: شروع کردن، …
universal: کلی، عمومی، همگانی، جهانی.
contemptuous: اهانت آمیز، تحقیر آمیز.
absurd: پوچ، بی معنی، مزخرف، مسخره.
bigot: آدم متحجر، آدم متعصب.
abhor: تنفر داشتن از، منزجر بودن از.
vulnerable: آسیب پذیر، ضعیف.
entreaty: خواهش، التماس، تمنا، درخواست.
tradition: رسم، سنت.…
anthropologist: انسان شناس، مردم شناس.
bizarre: عجیب و غریب، نا مأنوس.
inanimate: بی روح، بی جان، مرده.
fetish: بت، تلسم، شیء جادویی.
artifact: دست ساز، مصنوع.
taboo: نهی شده، حرام.
imprudent: بی فکر، بی احتیاط، نسنجیده.
prohibition: منع شده.
imperative: …
earnest money or earnest deposit: بیعانه.
education: مدرک تحصیلی.
effect payment: پرداخت.
element: مفاد.
emanate: صادر شده.
emblem of the Islamic Republic of Iran: آرم جمهوری اسلامی ایران.
embody: منعکس کردن و یا شدن.
emergency fund: وجوه اضطراری.
employ no …