Pinnacle: نقطه اوج، راس.
Array: آرایش، نظم.
Obscure: مبهم.
Ardent: مشتاق.
Culminate: به اوج رسیدن.
Constrict: محدود کردن.
Prodigy: بسیار زیرک، شگفتی، چیز غیر عادی.
Bereft: محروم، بی بهره.
Falter: تزلزل یا لغزش پیدا کردن.
Exultation: شادی، خوشی.…
Tag: 1100 ESSENTIAL WORDS FOR THE TOFLE TEST
Jettison: بیرون افکندن، دور انداختن.
Inevitable: اجتناب ناپذیر، نا گزیر.
Lucrative: سودمند.
Tussle: نزاع، مجادله.
Intrinsic: ذاتی، درونی، طبیعی.
Acute: تند، تیز، شدید.
Gist: نکته مهم، مطلب عمده.
Transient: زود گذر، ناپایدار، فانی.
Terse: مختصر.
Cogent: متقاعد کننده، دارای قدرت …
Escalation: افزایش.
Indifference: بی علاقگی.
Potential: ممکن.
Cumulative: افزوده جمع شونده.
Recondite: پوشیده، نهان، مرموز.
Palliate: تسکین دادن، آرام کردن.
Delude: گول زدن، فریب دادن.
Prelude: مقدمه، پیش درآمد.
Chimerical: واهی، خیالی.
Acknowledge: تصدیق کردن، قبول کردن.…
Juxtapose: پیش هم گذاشتن.
Plight: گرفتاری، مخمصه.
Covert: مخفی، پنهانی، نهان.
Cope: از عهده برآمدن.
Incompatibility: ناسازگاری.
Incapacitated: ناتوان.
Fabricate: ساختن، درست کردن.
Connubial: وابسته به زناشویی.
Demur: مخالفت، اعتراض.
Appellation: نام، اسم.…
Penance: توبه و طلب بخشایش.
Ascetic: زاهد، ریاضت کش.
Desultory: بی قاعده، بی ترتیب، بی ربط.
Disciple: شاگرد، مرید، پیرو.
Metamorphosis: دگرگونی، تغییر شکل.
Bonafide: با حسن نیت.
Salvation: رستگاری، نجات، رهایی.
Materialism: ماده گرایی.
Nurture: پرورش، تربیت.
Nirvana: رستگاری …
Scion: فرزند، نواده.
Indoctrinate: آموختن.
Opulence: توانگری، دولتمندی.
Obsequious: چاپلوس، متملق.
Fulsome: فراوان، زیاد.
Lush: با شکوه.
Destitution: فقر.
Ponder: تعمق کردن، تفکر کردن.
Supplication: درخواست، استدعا.
Decadence: تباهی، انحطاط.…
Extant: موجود.
Vicissitudes: دشواری ها، فراز و نشی ها، تحولات.
Edifice: ساختمان بزرگ، عمارت.
Sultry: شرجی.
Trenchant: تیز، قاطع، قطعی.
Puissant: توانا، نیرومند.
Unabated: فرو ننشسته.
Maudlin: ضعیف و خیلی احساساتی.
Levity: سبک.
Lugubrious: محزون، اندوهگین.…
Reviled: سرزنش شونده.
Derogatory: تحقیر کننده.
Indict: متهم کردن.
Nebulous: مبهم، محو، تیره و تار.
Pesky: آزار دهنده، مزاحم.
Redolent: معطر، بودار.
Repose: استراحت کردن، آرمیدن.
Omnivorous: همه چیز خور.
Disparate: مختلف.
Abstemious: میانه رو (به ویژه در خورد و …
Parsimonious: صرفه جو، خسیس.
Pecuniary: مالی.
Dismantle: از هم باز کردن، بی مصرف کردن.
Sumptuous: مجلل.
Underwrite: تعهد کردن.
Restrictive: محدود کننده.
Balk: امتناع ورزیدن، رد کردن.
Blunt: رک، بی پرده.
Nostalgia: حسرت گذشته.
Rife: شایع، پر، مملو.…
Megalomania: خود بزرگ بینی.
Profligate: ولخرج، اسراف کار.
Strife: نزاع، ستیزه.
Legion: گروه، سپاه.
Coup: انقلاب، کودتا.
Amnesty: عفو عمومی.
Expatriate: تبعید کردن.
Exonerate: معاف کردن.
Flat: حکم، تصویب نامه.
Mendacious: دروغگو.…