Have a word with: با کسی گفت و گوی چند کلمه ای داشتن
1. To pick on someone 2. To have it in for someone: با کسی لج افتادن
1. Get on like one O’clock 2. Be in good odour with 3. Stand well with: با کسی میانه ی بسیار خوبی داشتن ، جون جونی بودن
To be not on particularly friendly terms with someone: با کسی میانه ی خوبی نداشتن
To eat one’s: با کسی نان و نمک خوردن
Be at one with somebody: با کسی هم رای بودن
To argue(exchange words ) with someone: با کسی یک به دو کردن
Give somebody a spanking: با کف دست یا دمپایی به طفل ( بچه ) زدن
Take the fat with lean: با کم و بیش زندگی ساختن ، نا امید نشدن
With a long face: با لب و لوچه ی آویزان
دستهها