menial: پست، بی اهمیت، حقیر، نوکر معابانه.
venerable: محترم، قابل ستایش.
extraneous: نا مربوط، بی ربط، بیگانه.
ambiguous: مبهم، نامشخص.
succinct: مختصر، موجز.
archaic: کهنه، باستانی.
emulate: همچشمی کردن، رقابت کردن.
facetious: شوخ، فکاهی.
rabid: متعصب، افراطی.
salubrious: سالم، قابل …
Tag: 1100 essential words you should know
با سلام،
به درخواست یکی از مخاطبان زبان بیاموز امروز قصد داریم تا کتاب صوتی 1100 essential words you should know را به حضورتان پیشکش کنیم.
شما می توانید این کتاب را از لینک زیر دانلود فرمایید.
نام کتاب: 1100 …
با سلام،
امیدوارم عزاداری های شما مقبول درگاه احدیت واقع شده باشد. در ابتدا دهه ی اول محرم الحرام را گرامی می داریم و همچنین تسلیت من و همکاران مرا در سایت زبان بیاموز به علت این وقایع تلخ پذیرا …
lethargic: بی حال، سست.
prevalent: رایج، شایع، متداول.
paramount: مهم، فوق العاده، برتر.
remiss: بی قید، سهل انگار.
hostile: خصومت آمیز، متخاصم.
rebuke: سرزنش کردن، ملامت کردن.
aversion: بیزاری، نفرت.
evince: نشان دادن، بروز دادن.
vogue: رسم معمول، متداول.
superficial: …
congenial: مطبوع، مطابق میل.
hoard: اندوختن، ذخیره کردن.
sage: حکیم، دانا، خردمند.
aegis: حمایت، پشتیبانی.
detriment: زیان، ضرر، آسیب.
longevity: عمر طولانی، طول عمر.
imbibe: آشامیدن، نوشیدن.
virile: مردانه، نیرومند.
senile: پیر، فرتوت.
doddering: لرزان، مرتعش.…
awesome: بهت انگیز، حیرت انگیز.
eruption: فوران، قلیان.
puny: ضعیف، نهیف، ناچیز، کم اهمیت.
debris: بقایا، خاکستر ها، آثار باقیمانده.
dispersed: پراکنده، متفرق، پخش.
obliterate: محو کردن، از بین بردن، پاک کردن.
deplorable: تأسف آور، رقت انگیز.
initiate: شروع کردن، …
universal: کلی، عمومی، همگانی، جهانی.
contemptuous: اهانت آمیز، تحقیر آمیز.
absurd: پوچ، بی معنی، مزخرف، مسخره.
bigot: آدم متحجر، آدم متعصب.
abhor: تنفر داشتن از، منزجر بودن از.
vulnerable: آسیب پذیر، ضعیف.
entreaty: خواهش، التماس، تمنا، درخواست.
tradition: رسم، سنت.…
anthropologist: انسان شناس، مردم شناس.
bizarre: عجیب و غریب، نا مأنوس.
inanimate: بی روح، بی جان، مرده.
fetish: بت، تلسم، شیء جادویی.
artifact: دست ساز، مصنوع.
taboo: نهی شده، حرام.
imprudent: بی فکر، بی احتیاط، نسنجیده.
prohibition: منع شده.
imperative: …
pedagogue: معلم مقرراتی، معلم سختگیر.
enunciate: اعلام کردن، گفتن.
inordinate: بی اندازه، مفرط، بیش از حد.
irascible: تندخو، آتشی مزاج.
introspective: درون نگر، درون کاو، خویشتن نگر.
perpetuate: تداوم بخشیدن، زنده نگه داشتن.
mandate: اختیار، حکم، فرمان.
compensatory: جبران، تلافی.…
heterogeneous: نا همگون، ناجور، نامتجانس.
gamut: حیطه، گستره، دامنه.
perspicacious: زیرک، با فراست.
analogous: شبیه، یکسان.
maladjusted: پریشان، نگران، ناسازگار.
phenomenon: پدیده، حادثه.
mortality: مرگ و میر، فناپذیری.
decade: دهه، یک دوره ی ده ساله.
susceptible: آسیب پذیر، حساس، مستعد، …