دسته‌ها
انگلیسی داستان های انگلیسی و ترجمه ی آنها به زبان فارسی زبان ها کتابخانه

داستان Smart Soldier (سرباز باهوش) به همراه ترجمه ی فارسی آن

درود بر شما عاشقان زبان بیاموز،
این ایام جانگداز را خدمت عاشقان آن حضرت تصلیت عرض می نمایم.
امیدوارم امشب که آخرین شب قدر هست، به خوبی قدرش را بدانیم و برای موفقیت و عاقبت به خیری در دنیا و آخرت یکدیگر دعا کنیم.
اگر حال خوشی به شما عاشق بر حق دست داد، لطفاً ما را نیز از دعاهای پر خیر خود محروم نفرمایید.

Smart Soldier

Fred Was a young Soldier in a big camp.
فرِد سرباز جوانی در یک پادگان بزرگ بود.
During the Week they always Worked very hard, but it was Saturday, and all the young Soldiers were free.
در طول هفته دائماً آنها سخت کار می کردند، اما آن روز شنبه بود و تمامی سربازان جوان آزاد بودند.
so their officer Said to them, “You can go into the town this afternoon, but first I’m going to inspect you.”
بنابر این افسرشان به آنها گفت: “امروز بعدازظهر شما می توانید به داخل شهر بروید، اما اول می خواهم شما را بازرسی کنم.”
Fred canne to the officer and the officer Said to him,”Your hairs very long.
فرِد به سوی افسر شتافت و افسر به او گفت: “موهایت بسیار بلند هستند.
Go to the barber and then come back to me again.”
به آرایشگاه برو و مجدد پیش من برگرد.”
Fred ran to the barber’s shop, but it was closed because it was Saturday.
او به سمت آرایشگاه دوید، اما به دلیل اینکه شنبه بود، آرایشگاه هم بسته بود.
Fred Was Very Sad for a few minutes, but then he Smiled and Went back to the officer.
فرِد برای چند دقیقه به شدت ناراحت شد، اما لبخندی زد و پیش افسر برگشت.
“Are my boots clean now Sir?” he asked.
فرِد پرسید: “قربان، آیا پوتینهای من هم اکنون تمیز هستند؟”
The officer did not look at Fred ‘s hair.
افسر به موهای فرِد نگاه نکرد.
He looked at his boots and said, “Yes, they’re much better now.
او به پوتینهای فرِد نگاهی انداخت و گفت: “بله، الآن خیلی بهتر شدند.
You can go out.
می توانی بروی.
Next Week, first clean your boots, and then come to me!”
هفته ی بعد، اول پوتینهایت را تمیز کن و بعد به نزد من بیا!”

vocabulary

young: جوان.
soldier: سرباز.
camp: پادگان.
during the week: در طول هفته.
always: همیشه.
to work: کار کردن.
hard: سخت.
saturday: شنبه.
free: تعطیل، آزاد.
afternoon: بعد از ظهر.
officer: افسر.
town: شهر.
first: اول.
to inspect: وارسی کردن، بررسی کردن.
to canne: به سمت کسی با سرعت رفتن، شتابان به سویی رفتن.
hair: مو.
long: بلند.
barber: آرایشگر مرد.
to come back: برگشتن.
again: دوباره، مجدد.
to run: دویدن، با سرعت به سمت جایی رفتن.
barber’s shop: آرایشگاه.
closed: بسته، تعطیل.
because: زیرا، چراکه.
sad: غمگین، ناراحت.
for a few minutes: برای چند دقیقه.
to smile: لبخند زدن.
boot: پوتین.
clean: تمیز.
to look at: نگاه کردن به چیزی.
to go out: بیرون رفتن.
next week: هفته ی بعد.
to come to someone: به نزد کسی رفتن، پیش کسی رفتن.

با هم، در کنار هم و برای هم تا فتح قله های افتخار

از داوود چوبینی

داوود چوبینی،
نابینا،
متولد 30/06/1367،
عاشق زبان انگلیسی و سایر زبان های خارجی،
مترجم زبان انگلیسی،
لیسانس مترجمی زبان انگلیسی،
متخصص در زمینه ی طراحی وبسایت،
در زمینه ی کامپیوتر دارای مدرک کد نویسی html و سیستم های مدیریت صفحات وب مثل wordpress،
مدارک در حوزه ی زبان: لیسانس مترجمی زبان انگلیسی، toefl، fce و مدرک advance proficiency از کانون زبان ایران.
راه های تماس:
آیدی اینستاگرام:
داوود چوبینی
ایمیل: d.d.choobiny@gmail.com
اسکایپ: davood.choofiny
شماره ی تماس: 09019934846
همچنین از طریق این شماره می توانید من را در شبکه های اجتماعی نیز بیابید.
شماره ثابت: +98-21-33-20-13-01

دیدگاهتان را بنویسید