adequacy: تساوی، تناسب.
adequate: کافی.
adjudicate: فیصله دادن، حکم قطعی دادن.
administrator: مدیر.
administratrix: مدیر تسفیه.
admissibility: قابلیت پذیرش.
adult: بزرگسال، بالغ، کبیر.
adultery: زنا.
adverse: معارض، مخالف.
advertisement: آگهی تبلیغاتی.
advice: مشاوره، مشاوره ی حقوقی.
advise: اعلام کردن، اطلاعات.
advisory oppinion: نظر مشورتی.
advocate: دفاع کردن، وکیل، قاضی.
affect, تأثیر گذاشتن.
affidavit: شهادتنامه، سوگند نامه.
affirmative: مثبت، موجب اثبات.
affront: توهین.
aforethought: سبب تصمیم، اندیشه ی قبلی.
agency: نمایندگی.
دستهها