دوستان و عاشقان زبان بیاموز سلام،
مدت ها بود که به دنبال کتابی بودم که اولاً در خصوص دستور زبان یا همانا گرامر باشد و ثانیاً دارای تمرین های بی شمار و همراه با پاسخ باشد.
دلیل داشتن پاسخ هم …
ماه: جولای 2016
درود،
کودکان و نوجوانان عزیز، امروز با داستان دختر کوچک و ۳ خرس در خدمت شما هستیم.
قبل از نوشتن مشخصات و گذاشتن لینک دانلود باید در خصوص goldilocks توضیح مختصری خدمتتان عرضه دارم.
این کلمه در داستان های انگلیسی …
whereby: از طریق.
whether or not: اعم از اینکه.
wholesale price: قیمت عمده فروشی.
retail price: قیمت خرده فروشی.
will result in: منجر خواهد شد به.
with respect in: در ارتباط با.
with or without recourse: با یا بدون حق …
unit price: قیمت واحد.
use of terms: کاربرد اصطلاحات.
verbal or written agreement: توافق شفاهی یا کتبی.
warehouse warrant: قبض انبار با ذکر نام مالک.
warrant for payment: دستور پرداخت.
warrant officer: افسر یار.
we regret to: متأسفیم.
we hope …
tyro: بی تجربه، نو آموز، مبتدی، تازه کار.
sophistry: مغلطه، سفسطه.
factitious: ساختگی، مصنوعی.
incomium: ستایش، مدح، ثنا، تمجید.
ofloquy: فحش، نا سزا، بی حرمتی، رسوایی.
hyperbole: مبالغه، اغراق.
munificent: بخشنده، سخاوت مند.
prevarication: طفره، دو پهلو گویی.
charisma: جذبه، …
ascertain: پی بردن به، دریافتن.
dormant: مسکوت، خوابیده، خاموش، غیر فعال.
burgeoned: شکوفا شدن، رونق گرفتن.
potentate: حاکم، پادشاه، فرمانروای مطلق.
disseminate: منتشر کردن،، اشاعه دادن.
derive: مشتق شدن، سرچشمه گرفتن.
prerogative: حق قانونی، اختیار ویژه.
nepotism: پارتی بازی، تبار …
taut: محکم، مضطرب، گرفته.
livid: کبود، عصبانی، بر افروخته.
martinet: مقرراتی، سختگیر.
yen: آرزو، علاقه.
bagatelle: ناقابل، کم ارزش، جزئی.
callow: خام، بی تجربه، چشم و گوش بسته.
appalled: متنفر، شکه، بیزار، منزجر.
penchant: رغبت، علاقه ی شدید، تمایل.
decapitate: …
wistful: مشتاق، حسرت وار آرزومند.
raiment: جامه، تنپوش، پوشاک، لباس.
brigand: راهزن، سارق.
corpulent: چاق، فربه، هیکلی.
rail: سرزنش کردن، نکوهش کردن.
raconteur: قصه گوی، راوی.
sullen: عبوس، بد اخم، بد عنق.
rift: اختلاف، نفاق، دو دستگی.
emissary: پیک،، قاصد، …
reputed: مشهور، معروف، معقول.
frail: شکننده، کم بنیه، ضعیف، ظریف.
potent: مقتدر، محکم، مؤثر، قوی.
excoriate: ملامت کردن، سرزنش کردن.
devout: دیندار، متعهد، متدین.
diminutive: ریز نقش، کوچولو، کوچک و جمع و جور.
profuse: فراوان، انبوه، بسیار.
dulcet: گوشنواز، دلنشین.…