با سلام،
امیدوارم عزاداری های شما مقبول درگاه احدیت واقع شده باشد. در ابتدا دهه ی اول محرم الحرام را گرامی می داریم و همچنین تسلیت من و همکاران مرا در سایت زبان بیاموز به علت این وقایع تلخ پذیرا …
ماه: اکتبر 2015
Vulnerable: آسیب پذیر.
BEDLAM: دیوانه، پریشانی، گیجی.
CACOPHONY: صدای ناهنجار و خشن.
EXPLOIT: بهره برداری کردن از، استفاده کردن.
PROPINQUITY: نزدیکی، مجاورت.
DISGRUNTLED: ناراضی، ناخشنود.
INFALLIBLE: مصون از خطا.
PANACEA: نوشدارو، علاج عام.
ERADICATE: از ریشه کندن.
IMPEDE: باز داشتن، …
سلام بر همه ی همراهان و عاشقان زبان بیاموز،
در ادامه ی رمان های متنی امروز به معرفی یک رمان زیبای دیگر با یک نویسنده ی زمین شناس بریتانیایی در خدمت شما هستیم.
ویلیام اسمیت (William Smith) از زمین شناسان …
to get used to: عادت کردن به چیزی.
توجه: این اصطلاح اشاره به فرایند عادت کردن به چیزی یا موقعیتی و یا حتی آداب و رسوم دارد. درواقع باید گفت وقتی از این اصطلاح استفاده می کنیم می خواهیم نشان …
Vitriolic: تند، زننده.
Invective: سخن تند، ناسزاگویی.
Besmirch: لکه دار کردن.
Voluminous: حجیم، بزرگ.
Retrospect: نگاه به گذشته.
Egotist: خودخواه.
Humility: فروتنی، تواضع.
Pungent: تند، زننده.
Inveterate: ریشه کرده، سر سخت.
Adamant: مقاوم، تزلزل ناپذیر.…
Pinnacle: نقطه اوج، راس.
Array: آرایش، نظم.
Obscure: مبهم.
Ardent: مشتاق.
Culminate: به اوج رسیدن.
Constrict: محدود کردن.
Prodigy: بسیار زیرک، شگفتی، چیز غیر عادی.
Bereft: محروم، بی بهره.
Falter: تزلزل یا لغزش پیدا کردن.
Exultation: شادی، خوشی.…
in taking leave of somebody: از طرف کسی سخن گفتن.
in the case that: در صورتی که.
in the hands of somebody: بر عهده ی کسی.
in two installment: در دو قسط.
in virtue of: بر حسب.
incorporated company: شرکت …
The distaff side ضعیفه ها
Women زنان
(distaff was a staff used in spinning)(فرموک در ریسندگی، دیرکی است که برای نخ ریسی استفاده می شود)
The men had brandy on the porch, while the distaff side gathered to gossip in …
Jettison: بیرون افکندن، دور انداختن.
Inevitable: اجتناب ناپذیر، نا گزیر.
Lucrative: سودمند.
Tussle: نزاع، مجادله.
Intrinsic: ذاتی، درونی، طبیعی.
Acute: تند، تیز، شدید.
Gist: نکته مهم، مطلب عمده.
Transient: زود گذر، ناپایدار، فانی.
Terse: مختصر.
Cogent: متقاعد کننده، دارای قدرت …