universal: کلی، عمومی، همگانی، جهانی.
contemptuous: اهانت آمیز، تحقیر آمیز.
absurd: پوچ، بی معنی، مزخرف، مسخره.
bigot: آدم متحجر، آدم متعصب.
abhor: تنفر داشتن از، منزجر بودن از.
vulnerable: آسیب پذیر، ضعیف.
entreaty: خواهش، التماس، تمنا، درخواست.
tradition: رسم، سنت.…
ماه: آگوست 2015
سلامی به گرمی آفتاب خدمت شما زبان آموزان محترم،
در ادامه ی شاهکار های نویسنده ی روسی آنتوان چخوف (Anton Chekov) امروز قصد دارم رمان داستانی غم انگیز از یادداشت های یک پیرمرد را به شما تقدیم کنم.
نام کتاب: …
to be up: به پایان رسیدن، تمام شدن.
توجه: این اصطلاح فقط زمانی استفاده می شود که فاعل ما در ارتباط با زمان یا همان time باشد.
“The time is up.” the teacher said at the end of the test …
To play possum خود را به موش مردگی زدن، خود را به خواب یا مردن زدن
To try to fool someone; to make believe one is asleep or dead
سعی در گول زدن کسی، متقاعد کردن کسی به اینکه فرد …
full coverage: پوشش کامل در خصوص بیمه یا نظایر آن.
function: پست سازمانی، سمت، مقام.
gain: سود.
general amnesty: عفو و بخشودگی.
general of the army: تیمسار، ارتشبد.
geology: زمین شناسی.
gestures: عبارات.
get in touch with: تماس حاصل نمودن.…
anthropologist: انسان شناس، مردم شناس.
bizarre: عجیب و غریب، نا مأنوس.
inanimate: بی روح، بی جان، مرده.
fetish: بت، تلسم، شیء جادویی.
artifact: دست ساز، مصنوع.
taboo: نهی شده، حرام.
imprudent: بی فکر، بی احتیاط، نسنجیده.
prohibition: منع شده.
imperative: …
to have time off: وقت آزاد داشتن، زمان استراحت داشتن، کار را تعطیل کردن.
توجه: به جای این فعل می توان از to take time off نیز استفاده کرد.
درضمن وقتی از فعل to take time off استفاده می شود …
free lancer: شغل آزاد.
free of all charges: بدون هیچ هزینه ای.
free on board (fob): تحویل در کشتی.
free zone: منطقه ی آزاد تجاری.
free-of-charge services: خدمات رایگان.
freight charges: هزینه های حمل و نقل.
freight collect: دریافت هزینه …